خودستایی کردن: این لافی نیست که میزنم و بارنامه نیست که میکنم بلکه عذری است که بسبب این تاریخ میخواهم، دعوی باطل کردن: برگ بی برگی نداری لاف درویشی مزن، (سنائی لغ)
خودستایی کردن: این لافی نیست که میزنم و بارنامه نیست که میکنم بلکه عذری است که بسبب این تاریخ میخواهم، دعوی باطل کردن: برگ بی برگی نداری لاف درویشی مزن، (سنائی لغ)
با پا زدن (خواه انسان باشد و خواه حیوان) جفتک انداختن اسکیزه کردن، با لگد زدن به بخت خود. بر خلاف مصلحت و سود خویش اقدامی کردن از امرا سودمند در گذشتن، یا لگد زدن تفنگ یا مسلسل. فشار آوردن قنداق آن بر شانه و سینه و تیر انداز به هنگام در کردن تیر. یا لگد زدن در کاری. بر هم زدن کاری را
با پا زدن (خواه انسان باشد و خواه حیوان) جفتک انداختن اسکیزه کردن، با لگد زدن به بخت خود. بر خلاف مصلحت و سود خویش اقدامی کردن از امرا سودمند در گذشتن، یا لگد زدن تفنگ یا مسلسل. فشار آوردن قنداق آن بر شانه و سینه و تیر انداز به هنگام در کردن تیر. یا لگد زدن در کاری. بر هم زدن کاری را
با دست روی سر زدن در موقع پریشانی و بدبختی، باخر رسانیدن چیزی را، موافقت کردن با چیزی، فکری و خیالی غفله در سر کسی آمدن: (فلانی بسرش زد که آن کار را بکند)، دیوانه شدن: بسرش زده
با دست روی سر زدن در موقع پریشانی و بدبختی، باخر رسانیدن چیزی را، موافقت کردن با چیزی، فکری و خیالی غفله در سر کسی آمدن: (فلانی بسرش زد که آن کار را بکند)، دیوانه شدن: بسرش زده